انسان را اما توان آموختن این درس نیست درس سنگ
فرو می غلتد وتکه تکه میشود وکلام آوای اش شرحه شرحه میگردد
آتش وآب ودرخت خود را استوار میدارند میران کالبدی کانی می جویند
وجاده ی جلال می یابند سنگ پایدار می درخشد به سان گل سرخ نو شگفته
سنگین جان انسان با لفاف لرزانش فرو می غلتد در فنا و از میان رگان افشان اش در
حصار میگیرد زمزمه هایی لطیف و بلعنده که شعله می کشند و می زیند در دل
ویرانه های غمبار این برج زمان داغش نمی نهد بل می زدایدش به سالیانی چند
زمین اش فرو می بلعد مدرسه های فضایش بدین جای وآن جای پراکنده می کنند
سنگ سوده رد عبور کرم کوچک را به جا نمی آرد
(پابلو نرودا)
:: برچسبها:
سخنان بزرگان,
|